كتاب پيش رو مي كوشد تا به مساله زمان از ديدگاه دو متفكر دوران ساز جهان اسلام و غرب يعني ملاصدرا و هايدگر بپردازد . اما آنچه اين پژوهش را متمايز مي كند نقد و بررسي روش شناسي هاي مرسوم در فلسفه تطبيقي و تلاش براي گذر از آن و حركت در افق « فلسفه ميان فرهنگي» است و در اين راستا ضمن معرفي «پولي لوگ» به عنوان برنامه يا الگوي پژوهشي سعي مي كند پژوهشي مطابق استاندارهاي آن باشد و لذا خود را به عنوان « گامي در تحقق پولي لوگ» مي فهمد.