پژوهش حاضر تلاش كرده است مفهوم فرهنگ را به عنوان زبان مشترك عقلانيت يا همان زبان بين المللي تمام اقوام و اديان و فرهنگ هاي اروپايي و غير اروپايي با تكيه بر نقد سوم و آثار پسانقدي كانت تبيين و تحليل كند و در ادامه با عرضه نظام آموزشي اعم از آموزش و پرورش و دانشگاه به مثابه بستر ضروري ارتقاي فرهنگ نظام فكري اي را عرضه دارد كه در آن آموزش به مثابه مهم ترين ركن انتقال و توسعه فرهنگ ايفاي نقش مي كند .